محل تبلیغات شما

نامرد عوضی طوری گفت نمیخوام که من که هیچ، حسین هم سکوت کرد و  ادامه نداد

 

نفرت دارم از ادمهایی که تا این حد بی هویت هستند

از غروب تا حالا به چند کلمه هم نشد حرف بزنم 

یه بغض بزرگ تو گلومه که حس میکنم داره خفم میکنه

چقدر تو این چند سال نا مردهای مردنما اطرافم دیدم

اینم روش

بزرگترین مردی که کنارم مونده و هنوز بهم ثابت میکنه مرد وجود داره بابامه که روز به روز قدش کوتاه تر میشه و مهرش بیشتر.

از بچگی تا حالا از این پدر مهر دیدم و مهربونی نه فقط برای خودم برای همه

اونقدر خوب که همه عاشقش میشن

عروس و داماد و غریبه و اشنا

 

مقصر من شدم کاش اصرار نمیکردم

نامردانه های اطراف من...

اشتباه پشت اشتباه

قرنطینه یا دورهمی اجباری...

تو ,حالا ,هم ,روز ,مهرش ,میشه ,تا حالا ,مهرش بیشتر ,بیشتر از ,و مهرش ,میشه و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها