محل تبلیغات شما



نامرد عوضی طوری گفت نمیخوام که من که هیچ، حسین هم سکوت کرد و  ادامه نداد

 

نفرت دارم از ادمهایی که تا این حد بی هویت هستند

از غروب تا حالا به چند کلمه هم نشد حرف بزنم 

یه بغض بزرگ تو گلومه که حس میکنم داره خفم میکنه

چقدر تو این چند سال نا مردهای مردنما اطرافم دیدم

اینم روش

بزرگترین مردی که کنارم مونده و هنوز بهم ثابت میکنه مرد وجود داره بابامه که روز به روز قدش کوتاه تر میشه و مهرش بیشتر.

از بچگی تا حالا از این پدر مهر دیدم و مهربونی نه فقط برای خودم برای همه

اونقدر خوب که همه عاشقش میشن

عروس و داماد و غریبه و اشنا

 

مقصر من شدم کاش اصرار نمیکردم


تو اصلا دوست داشتنی نبودی،اصلا. من لج کرده بودم، لج کرده بودم که باید، باید یکی رو دوست داشته باشم، باید عاشقی کنم. و عاشقی همیشه تاوان سنگینی داشته همیشه و تو همه قرن ها دوست داشتنی اونیه که هنوزم با همه بداخلاقیم تا اسمش رو صدا میزنم میگه جاااانم. و من به این فکر میکنم چه ناعادلانه جانم هام رو برای اسمم خرج کردم که از دهن تو سرد تلفظ می شد. اسم باید با حرارت و عشق شنیده بشه تا جون فداش شه
من دارم از قرنطینه لذت می برم بقیه رو نمیدونم. سجاد داره بعد مدتها استراحت میکنه حجم زیاد کلاسهای مختلف و مدرسه و ورزش، خسته اش کرده بود و باعث شد تو این دوران از موندن تو خونه نهایت استفاده رو کنه، گوش شیطون کر ی کوچولو تپل هم شده،البته این به خاطر عدم تحرکشه وگرنه کما کان بدغذاییش ادامه داره علی مجبور نیست صبح زود از خواب بیدار شه و از صبح تا شب مادرش کنارشه و پدرش هم بیشتر میبینه و خودم، تا اخر هفته که تعطیل هستم پس یک ماه کامل تو خونه بودم خونه داری

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شعر و شاعری ادبی.مسائل روز